loading...
کابل.تی کا
afg بازدید : 1144 جمعه 12 آبان 1391 نظرات (0)

سلطان محمود غزنوی در سال 360 هجری قمری در “غزنین” یكی از شهرهای افغانستان كه در دامنه سلسله كوههای سلیمان واقع شده است، به دنیا آمد او شصت و یك سال عمر كرد و در سال 421 هجری قمری در همان بلاد وفات نمود.

یكی از القاب معروف وی غازی است، كه به جهت زادگاه وی او را بدین نام ملقب كردند. پدر محمود، :ابومنصور ناصر الدّوله سبكتكین" نام داشت، كه داماد "البتكین" است و مانند او از غلامان ترك نژاد بود. البتكین كه اساس حقیقی دولت غزنوی از اوست، سبكتكین را در نیشابور از تجّار برده فروش خریداری كرد و سپس او را به دامادی خود درآورد. در سال 366 هجری سبكتكین جانشین البتكین گردید. سبكتكین به مدت نوزده سال سلطنت كرد.

پدر سلطان محمود در سال 387 در هنگام بازگشت از پایتخت خود (بلخ) به شهر غزنه، در راه فوت كرد و در این زمان محمود در خراسان به ادارۀ امور اشتغال داشت. وقتی جنازه سبكتكین به غزنه رسید، بنابر وصیّت او پسر كوچكش "اسماعیل"، حاكم گردید؛ لكن محمود این واقعه را نپسندید و با كمك عموی خود "بُغراجُق" و برادر دیگرش "نصر" به جنگ اسماعیل رفته و بر او ظفر یافت. و به این ترتیب به حكومت رسید.

سلطان محمود پس از رسیدن به قدرت، سرداران معروف دولت سامانی را مغلوب كرد، سیستان را از "احمد صفاری" گرفت، سپس چون مردم خوارزم بر ابوالعباس مأمون كه داماد محمود بود شوریدند و او را كشتند به آنجا لشكر كشید و آن جا را فتح كرد.

مردم سیستان كه از جنایات "خلف بن احمد" به ستوه آمده بودند از سلطان محمود تقاضای كمك كردند و او هم كه مترصّد چنین فرصتی بود، به آنجا حمله كرده و خلف را در قلعه طاق سیستان محاصره كرد. خلف پس از چهار ماه مقاومت تسلیم شد و سیستان در ماه صفر سال 393 به تصرف محمود درآمد.

و اما در مورد خوارزم كه همان سرزمین «خبوه» است كه در ماوراء النهر قرار دارد، سلطان محمود به بهانه انتقام خون ابوالعباس مأمون بن محمد صاحب جرجانیه و نجات خواهر خویش كه در تزویج فرزند ابوالعباس بود به آن منطقه حمله كرد و پس از جنگ در محل هزار اسب در نزدیكی جرجانیه سپاهیان خوارزمشاه را شكست سختی داد و در تاریخ پنجم صفرالمظفر سال 408 وارد آن ناحیه شد.

سلطان محمود در مذهب حنفی تعصّب شدیدی داشت و به شدت اسماعیلیان و شیعیان را قتل عام می‌كرد، وی مردی آزمند و ثروت طلب بود و در جنگ‌های خود به غارت ثروتهای كشورها می‌پرداخت.

او لشكركشیهای متعدّدی به هندوستان كرد و معابد و بت¬خانه‌های آنها را غارت نمود. همچنین به شهر "سومنات" كه شهری معروف در كنارۀ غربی هند است حمله كرده و معبد بزرگ آن شهر را ویران ساخت. هر چند این نكته قابل ذكر است كه برخی از مناطق هند برای اولین بار به دست یك فرد مسلمان فتح می‌شد.

سلطان محمود از سال 392 تا 416 هجری قمری چند مرتبه به نقاط مختلف هندوستان لشگركشی كرد و در این 24 سال ظاهراً به نیّت جهاد با كفّار هند و باطناً برای غارت سرمایه‌های آنان به جنگ پرداخته است. از آنجا كه حمله به هند پس از سال پنجم جلوس وی بوده لذا تاریخ شروع سلطنت وی همان سال 387 هجری قمری می‌باشد.

سلطان محمود نسبت به شعراء توجه خاصی داشت و در حضور خود مجالسی از آنها ترتیب می‌داد و می‌گویند كه در دربار او چهار صد شاعر رفت و آمد داشته است.

وی در سال 420 هجری وارد ری شد و خزائن گرانبهای آنجا را به تصرف خود درآورد و كتابخانه بزرگ مجدالدّوله را به عنوان اینكه از كتب ضالّه نجوم و حكمت است به آتش كشید و دولت دیالمه‌ ری را منقرض ساخت.

سلطان محمود در اواخر عمر به مرض سل مبتلا شد و روز به روز نحیفتر گردید. در سفر ری مرض وی شدّت یافت و با این حال به خراسان آمد و در "بلخ"، مقیم شد و سپس در بهار سال 421 به "غزنین" آمد و پس از چند روز 23 ربیع الأول 421، پس از 61 سال زندگی فوت كرد.

بعد از مرگ وی پسرش "مسعود" بر عریكه قدرت تكیه زد.
 سلطان محمود غزنوی

سلطان محمود غزنوی در سال 360 هجری قمری در “غزنین” یكی از شهرهای افغانستان كه در دامنه سلسله كوههای سلیمان واقع شده است، به دنیا آمد او شصت و یك سال عمر كرد و در سال 421 هجری قمری در همان بلاد وفات نمود.

یكی از القاب معروف وی غازی است، كه به جهت زادگاه وی او را بدین نام ملقب كردند. پدر محمود، :ابومنصور ناصر الدّوله سبكتكین" نام داشت، كه داماد "البتكین" است و مانند او از غلامان ترك نژاد بود. البتكین كه اساس حقیقی دولت غزنوی از اوست، سبكتكین را در نیشابور از تجّار برده فروش خریداری كرد و سپس او را به دامادی خود درآورد. در سال 366 هجری سبكتكین جانشین البتكین گردید. سبكتكین به مدت نوزده سال سلطنت كرد.

پدر سلطان محمود در سال 387 در هنگام بازگشت از پایتخت خود (بلخ) به شهر غزنه، در راه فوت كرد و در این زمان محمود در خراسان به ادارۀ امور اشتغال داشت. وقتی جنازه سبكتكین به غزنه رسید، بنابر وصیّت او پسر كوچكش "اسماعیل"، حاكم گردید؛ لكن محمود این واقعه را نپسندید و با كمك عموی خود "بُغراجُق" و برادر دیگرش "نصر" به جنگ اسماعیل رفته و بر او ظفر یافت. و به این ترتیب به حكومت رسید.

سلطان محمود پس از رسیدن به قدرت، سرداران معروف دولت سامانی را مغلوب كرد، سیستان را از "احمد صفاری" گرفت، سپس چون مردم خوارزم بر ابوالعباس مأمون كه داماد محمود بود شوریدند و او را كشتند به آنجا لشكر كشید و آن جا را فتح كرد.

مردم سیستان كه از جنایات "خلف بن احمد" به ستوه آمده بودند از سلطان محمود تقاضای كمك كردند و او هم كه مترصّد چنین فرصتی بود، به آنجا حمله كرده و خلف را در قلعه طاق سیستان محاصره كرد. خلف پس از چهار ماه مقاومت تسلیم شد و سیستان در ماه صفر سال 393 به تصرف محمود درآمد.

و اما در مورد خوارزم كه همان سرزمین «خبوه» است كه در ماوراء النهر قرار دارد، سلطان محمود به بهانه انتقام خون ابوالعباس مأمون بن محمد صاحب جرجانیه و نجات خواهر خویش كه در تزویج فرزند ابوالعباس بود به آن منطقه حمله كرد و پس از جنگ در محل هزار اسب در نزدیكی جرجانیه سپاهیان خوارزمشاه را شكست سختی داد و در تاریخ پنجم صفرالمظفر سال 408 وارد آن ناحیه شد.

سلطان محمود در مذهب حنفی تعصّب شدیدی داشت و به شدت اسماعیلیان و شیعیان را قتل عام می‌كرد، وی مردی آزمند و ثروت طلب بود و در جنگ‌های خود به غارت ثروتهای كشورها می‌پرداخت.

او لشكركشیهای متعدّدی به هندوستان كرد و معابد و بت¬خانه‌های آنها را غارت نمود. همچنین به شهر "سومنات" كه شهری معروف در كنارۀ غربی هند است حمله كرده و معبد بزرگ آن شهر را ویران ساخت. هر چند این نكته قابل ذكر است كه برخی از مناطق هند برای اولین بار به دست یك فرد مسلمان فتح می‌شد.

سلطان محمود از سال 392 تا 416 هجری قمری چند مرتبه به نقاط مختلف هندوستان لشگركشی كرد و در این 24 سال ظاهراً به نیّت جهاد با كفّار هند و باطناً برای غارت سرمایه‌های آنان به جنگ پرداخته است. از آنجا كه حمله به هند پس از سال پنجم جلوس وی بوده لذا تاریخ شروع سلطنت وی همان سال 387 هجری قمری می‌باشد.

سلطان محمود نسبت به شعراء توجه خاصی داشت و در حضور خود مجالسی از آنها ترتیب می‌داد و می‌گویند كه در دربار او چهار صد شاعر رفت و آمد داشته است.

وی در سال 420 هجری وارد ری شد و خزائن گرانبهای آنجا را به تصرف خود درآورد و كتابخانه بزرگ مجدالدّوله را به عنوان اینكه از كتب ضالّه نجوم و حكمت است به آتش كشید و دولت دیالمه‌ ری را منقرض ساخت.

سلطان محمود در اواخر عمر به مرض سل مبتلا شد و روز به روز نحیفتر گردید. در سفر ری مرض وی شدّت یافت و با این حال به خراسان آمد و در "بلخ"، مقیم شد و سپس در بهار سال 421 به "غزنین" آمد و پس از چند روز 23 ربیع الأول 421، پس از 61 سال زندگی فوت كرد.

بعد از مرگ وی پسرش "مسعود" بر عریكه قدرت تكیه زد.

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
کابل تی کا برای هر افغان خبری آموزشی سرگرمی تفریحی دوستی
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    مردم افغانستان به ویژه جوانان در انتخابات ۲۰۱۴ شرکت می کنند زیرا این انتخابات تغییر مشروع را در کشور به رقم خواهد زد؟
    ارتباط با ما

    http://prance217.rozup.ir/Documents/1.png

    http://prance217.rozup.ir/Documents/2.png


    شما نیز نویسنده سایت ما باشید

    افغانستان





    آمار سایت
  • کل مطالب : 1271
  • کل نظرات : 91
  • افراد آنلاین : 113
  • تعداد اعضا : 15
  • آی پی امروز : 167
  • آی پی دیروز : 118
  • بازدید امروز : 230
  • باردید دیروز : 358
  • گوگل امروز : 2
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 2,549
  • بازدید ماه : 2,549
  • بازدید سال : 87,448
  • بازدید کلی : 940,734
  • من یک افغانی ام
    من یک افغانی ام
    وطنم در پی جنگ
    مردمم سر گردان
    دل من پر درد است
    قلمم سر گردان
    دل من غمگین است
    با دلم می جنگم
    غصه ها لبریزند
    عشق من جاویدان
    بر لب من خنده
    خنده ام از درد است
    درد هایم پنهان
    باز هم می خندم

    آری

    من یک افغانی ام
    روز ها در پی نان
    در پی کار حلال
    خسته از کشتن و مرگ
    در پی آرامش
    حرف گقتن بسیار
    تلخ و شیرین بسیار
    دل من خسته است
    راه رفتن بسیار . . .

    آری من یک افغانیم