loading...
کابل.تی کا
afg بازدید : 518 دوشنبه 07 مرداد 1392 نظرات (0)
من یک افغانی ام
وطنم در پی جنگ
مردمم سر گردان
دل من پر درد است
قلمم سر گردان
دل من غمگین است
با دلم می جنگم
غصه ها لبریزند
عشق من جاویدان
بر لب من خنده
خنده ام از درد است
درد هایم پنهان
باز هم می خندم

آری

من یک افغانی ام
روز ها در پی نان
در پی کار حلال
خسته از کشتن و مرگ
در پی آرامش
حرف گقتن بسیار
تلخ و شیرین بسیار
دل من خسته است
راه رفتن بسیار . . .

آری من یک افغانیم
afg بازدید : 421 دوشنبه 07 مرداد 1392 نظرات (0)
  کاندیدا رأی آورد
  تابلو، نقاش را ثروتمند کرد
   شعر شاعر به چند زبان ترجمه شد
   کارگردان جایزه ها را درو کرد
   و هنوز
   سر همان چهار راه واکس می زند
       کودکی که همیشه بهترین "سوژه" است!


http://up.afghaniyan.com/images/xsq5pn8kyo0om8o2t8ji.jpg


afg بازدید : 712 سه شنبه 23 آبان 1391 نظرات (0)

                                                      naser_khusro

ابومعین ناصر بن خسرو بن حارث قبادیانی بلخی، معروف به ناصر خسرو(۳۹۴ - ۴۸۱ ه. ق)در روستای قبادیان در بلخ در خانوادهٔ ثروتمندی که ظاهراً به امور دولتی و دیوانی اشتغال داشتند چشم به جهان گشود.از شاعران بزرگ فارسی‌زبان، حکیم و جهانگرد ایرانی و از مبلغان مذهب اسماعیلی بود. وی بر اغلب علوم عقلی و نقلی زمان خود از قبیل فلسفهٔ یونانی و حساب و طب و موسیقی و نجوم و فلسفه و کلام تبحر داشت و در اشعار خویش به کرات از احاطه داشتن خود بر این علوم تأکید کرده‌است. ناصر خسرو به همراه حافظ و رودکی جزء سه شاعری است که کل قرآن را از برداشته‌است. وی در آثار خویش، از آیات قرآن برای اثبات عقاید خودش استفاده کرده‌است.آثار ناصرخسرو عبارت اند از:
-دیوان اشعار فارسی
-دیوان اشعار عربی
-سفرنامه ناصرخسرو (شرح مسافرت هفت ساله)
-زاد المسافرین (عقاید فلسفی او را توضیح می‌دهد.)
-و...


عنوان:دیوان اشعار ناصر خسرو قبادیانی

زبان:فارسی

فرمت:PDF

تعدادصفحات:422

حجم:3.9مگابایت

لینک دانلود

afg بازدید : 532 سه شنبه 16 آبان 1391 نظرات (0)
شب شعری پاییزی با حضور و شعر خوانی خانم بسی گل شریفی، شاعر معاصر کشور دیروز (سه شنبه، 2 عقرب) در خانه فرهنگ افغانستان برگزار شد.
در این مراسم که شمار زیادی از شاعران، نویسندگان، هنرمندان و علاقه مندان ادبیات شرکت کرده بودند، خانم بسی گل شریفی تعدادی از شعرهای خویش را برای علاقه مندان ادبیات قرائت کرد.
این شاعر برجسته زن افغان علاوه بر شعرخوانی، با دوستداران ادبیات نیز به گفت و گو نشست.در این مراسم که شمار زیادی از شاعران، نویسندگان، هنرمندان و علاقه مندان ادبیات شرکت کرده بودند، خانم بسی گل شریفی تعدادی از شعرهای خویش را برای علاقه مندان ادبیات قرائت کرد.
afg بازدید : 439 جمعه 12 آبان 1391 نظرات (0)


ابـو المجـد مجـدود بـن آدم معروف به سنائی غزنوی شاعربلند مرتبهء شیعی مذهب و عارف مشهور و از استادان مسلم شعر فارسی است. ولادتش در اواسط قرن پنجم هجری ( اواسط قرن یازدهم میلادی ) در غزنین اتفاق افتاد. در آغاز جوانی شاعری درباری و مداح مسعود بن ابراهیم غزنوی ( 492ـ 508 هجری = 1098 ـ 1114 میلادی ) و بهرام شاه بن مسعود ( 511 ـ 552 هجری = 1117 – 1157 میلادی ) بود.

ولی بعد از سفرخراسان و اقامت چند ساله در آن دیار و ملاقات با مشایخ تصوف در او تغییری ایجاد شد و كارش به زهد و انزوا و تأمل درحقایق عرفانی كشید. بروز شخصیت سنائی از این آوان صورت گرفت و در این دوره است كه او به سرودن قصائد معروف خود در زهد و وعظ و عـرفـان، و ایجـاد منظومهای مشهورحدیقة الحقیقة و طریق التحقیق و سیر العباد و كارنامهء بلخ و امثال آنها توفیق یافت و نخستین بار قصائد و منظومهای خاصی را به بحث در مسائل حكمی و عرفانی اختصاص داد.

سنائی‌ در طریقت‌ و سیر و سلوك‌ مرید شیخ‌ ابو یوسف‌ یعقوب‌ همدانی‌ بود و مولانا جلال‌ الدین‌ رومی با وجود كمال‌ فضل‌ ،خود را از متابعان‌ و پیروان‌ او دانسته‌ است‌.وی‌ یكی‌ از بزرگ‌ترین‌ شاعران‌ ادب پارسی دری و معروف‌ ترین‌ شاعر صوفی‌ و بنیانگذار این‌ فن‌ به شمارمی‌ رود كه‌ در سبك‌ شعر پارسی‌ و ایجاد تنوع‌ و تجدد در آن‌ نقش‌ به سزائی‌ ایفا نموده‌ است‌.سنائی‌ پس‌ از بازگشت‌ از سفر مكه‌ مدتی‌ در بلخ‌ بسر برد و از آنجا به‌ سرخس‌ و مرو و نیشابور رفت‌.

وفات او به سال 545 هجری ( 1150 میلادی ) اتفاق افتاد ومقبره اش درغزنین زیارتگاه خاص وعام است.

اثر سنائی درتغییر سبك شعرفارسی و ایجاد تنوع و تجدد در آن مسّلمست . در آغاز كار كه شاعر مّداح بود، روش شاعران دورهء اول غزنوی خاصه عنصری و فرخی را تقلید میكرد و در دورهء دوم كه دورهء تغییر حال و تكامل معنوی اوست، آثار او پر است از معارف و حقایق عرفانی و حكمی و اندیشه های دینی و زهد و وعظ و ترك و تمثیلات تعلیمی كه با بیانی شیوا و استوار ادا شده است. درین قصائد سنائی از آوردن كلمات و حتی تركیبات و عبارات عربی به وفور خودداری نكرده است.

و كلام خود را باشارات مختلف از احادیث و آیات و قصص و تمثیلات، و استدلالات عقلی و استنتاج از آنها برای اثبات مقاصد خود، و اصطلاحات وافر علمی از علوم مختلف زمان كه در همهء آنها صاحب اطلاع بوده، آراسته است و به همین سبب بسیاری از ابیات او دشوار و محتاج شرح و تفسیر شده است. این روش كه سنائی در پیش گرفت، مبداء تحول بزرگی درشعر فارسی و یكی از علل اصراف شعرا از امور ساده و توضیحات عادی، و توجه آنان به مسائل مشكلتر و سرودن قصائد طولانی در زهد و وعظ و حكمت و عرفان و اخلاق شده است.

از شعرای‌ معاصری‌ وی‌ مسعود سعد سلمان‌، عثمان‌ مختاری‌، سید حسن‌ غزنوی‌، معزی‌ انوری و سوزنی‌ را می‌ توان‌ نام‌ برد.

آثار: مهمترین‌ آثار سنایی‌ غزنوی‌ عبارت‌ است‌ از: - حدیقه‌ الحقیقه‌ و شریعه‌ الطریقه‌ - سیر العباد الی‌ المعاد - دیوان‌ قصاید و غزلیات‌ - عقل‌ نامه‌ - طریق‌ التحقیق‌ - تحریمه‌القلم‌ - مكاتیب‌ سنائی‌ - كارنامه‌ بلخ‌ - عشق‌ نامه‌.

جــان بـی علـم تـن بمــیرانــد
شــاخ بـی بــار دل بگــیرانـد
عــلم بـاشـد دلیل نعمت و نــاز
خنك آنـرا كـه علم شـد دمساز

‘حـجت ایـــزدســت درگــردن
خـوانـدن علـم وكـار نـاكــردن

آنچـه دانستـه ای بكـــار درآر
پس دگـرعلـم جـوی ازپـی كـار

بـا همـه خلـق روی نیكـو دار
خـونكودار ورای چون‘خـو دار

خـوی نیكو ترا چـو شـیر كند
خـوی بـد عـالم ازتـو سیر كند



آرامگاه سنائی
afg بازدید : 479 جمعه 12 آبان 1391 نظرات (1)
afg بازدید : 0 سه شنبه 18 مهر 1391 نظرات (0)
دوستان ترک شما گربکنم درغـــربت

کفـنـم کرده بخــاک سیهـــم بگــــذارید

تا که روحم زشمیـم وطنــم شـــاد شود

قدری خاک وطنم زیرسـرم بگــــذارید

بهرآمـرزش این بنــدهء هجــــران دیده

ســورهء حمـد ودعائــی نثـــــارم دارید

بنویسیــد به لــوح سـرقبــــرم ازمــــن

مُردم باعشق وطن،دردل خــاکــم دارید

چه شودگـرعزیـزان،زرهء لطف وصفـا

نــازبــوئی وطنــم بـرسرقـبــرم کــارید

هــرزما نی اگرآئیـــد، بسـرتربـت مـــن

لاله ازیــاد شهـیــــدان به مــزارم آرید

گــذرتان شـود گــربســوی میهـن مــان

داغهـــای دل من قصـه به مـــامم دارید

مــادرم رابگوئیــــدزمن ازروی نـیـــاز

پسـرت هـجـــرتوبس دیده،دعـایم دارید

درشب جمعـه اگـرسورهء یاسین خوانید

"حیــدری"را طلــب عفـو،زغفّارم دارید


پوهنوال داکتر اسدالله حیدری
۱۵،۰۳،۲۰۱۱،سدنی
afg بازدید : 657 سه شنبه 18 مهر 1391 نظرات (0)
ای خـــا ک

ز درد ِدور یــت نــا لا نــم ای خـاک

پریشان حـا ل وسـرگـردا نـم ای خاک

گـذشـت عـمـرم بـیــا د ِکــوهـســا رت

جگرخون، بی سروسـا ما نم ای خاک

ز ســودا ی پـــری رویــا ن کـــویــت

هـمـه محـزون ودرافـغــا نـم ای خاک
afg بازدید : 502 سه شنبه 18 مهر 1391 نظرات (0)
نسرین


شمالک* می شود گیسو پریشان می کند نسرین

پریشانی عاشق را دو چندان می کند نسرین

همینکه دامنش با باد ها در رقص می آید

مرا با زندگی دست و گریبان می کند نسرین

خدا داند دلش با ماست یا پیش کسی دیگر

ولی از عاشقی بسیار پرسان** می کند نسرین

برایش گاه کفتر گاه صحرا گاه ناجویم

سر دیوانه ی خود خوب دوران می کند نسرین

نمی دانم چه می خواهد ولی این روز ها کم کم

گل زرد جدایی در گریبان می کند نسرین...
afg بازدید : 353 پنجشنبه 30 شهریور 1391 نظرات (0)



غروب در نفس گرم جاده خواهم رفت‌


پیاده آمده بودم‌، پیاده خواهم رفت


‌طلسم غربتم امشب شكسته خواهد شد


و سفره‌ای كه تهی بود، بسته خواهد شد


و در حوالی شبهای عید، همسایه!


صدای گریه نخواهی شنید، همسایه!

afg بازدید : 349 چهارشنبه 29 شهریور 1391 نظرات (0)


 تجلّی قرآن در شعر و ادب فارسی

دولت قرآن

تجلي قرآن در ديوان حافظ شيرازي

سیّد محمّد راستگو

اینك كه گونه‌ها و شیوه‌های اثرگذاری قرآن برشعر و ادب فارسی را بررسیده و باز نموده‌ایم، به سراغ بزرگان شعر فارسی می‌رویم وبا گلگشتی در كوچه باغ‌های شعر و سرود آنان، نمونه‌هایی از اثر پذیری‌های آنان را از قرآن كریم به تماشا می‌نشینیم.

در این بررسی، نخست بیت یا بیتهایی از شاعری را می‌آوریم و سپس آیه‌ای را كه با آن بیت پیوند دارد. گاه نیز زیر عنوان «بسنجید با» بیت‌های دیگری از همان شاعر یا شاعری دیگر می‌آوریم كه با همان آیه، هم سمت و سو است.

afg بازدید : 331 چهارشنبه 29 شهریور 1391 نظرات (0)


 تجلّی قرآن در شعر و ادب فارسی

دولت قرآن

تجلي قرآن در ديوان حافظ شيرازي

سیّد محمّد راستگو

اینك كه گونه‌ها و شیوه‌های اثرگذاری قرآن برشعر و ادب فارسی را بررسیده و باز نموده‌ایم، به سراغ بزرگان شعر فارسی می‌رویم وبا گلگشتی در كوچه باغ‌های شعر و سرود آنان، نمونه‌هایی از اثر پذیری‌های آنان را از قرآن كریم به تماشا می‌نشینیم.

در این بررسی، نخست بیت یا بیتهایی از شاعری را می‌آوریم و سپس آیه‌ای را كه با آن بیت پیوند دارد. گاه نیز زیر عنوان «بسنجید با» بیت‌های دیگری از همان شاعر یا شاعری دیگر می‌آوریم كه با همان آیه، هم سمت و سو است.

afg بازدید : 287 دوشنبه 27 شهریور 1391 نظرات (0)


 

و گفتندت که با ایثار بودی

عقاب صحنه ی پیکار بودی

 

سراسر در غم و درد وطندار

تو مسعود سپه سالار بودی

 

تو را یک قهرمانی بس نباشد

که تو این درد را تیمار  بودی

 

اگر چه سیل استثمار رخ کرد

ولی تو چون سدی دیوار بودی

 

هنوز  از خاطرمردم نرفته است

که تو در چشم دشمن خار بودی

 

وآری نیست این ها در خور تو

از آن که مرگ  استعمار بودی 

afg بازدید : 350 دوشنبه 27 شهریور 1391 نظرات (0)

من دلم می خواهد
خانه ای داشته باشم پر از دوست
کنج هر دیوارش
دوستهایم بنشینند آرام
گل بگو گل بشنو
هر کسی می خواهد
وارد خانه پر عشق و صفایم گردد
یک سبد بوی گل سرخ
به من هدیه کند
شرط وارد گشتن
شست و شوی دلهاست
می نویسم ای یار
خانه ما اینجاست
تا که سهراب نپرسد دیگر
"خانه دوست کجاست؟"
«مشیری»

afg بازدید : 537 دوشنبه 27 شهریور 1391 نظرات (0)

رهنورد زریاب در گفتگو با رادیو دویچی ویله

دویچه ویله: آقای زریاب، آیا تفاوتی میان زبان فارسی و زبان دری وجود دارد؟

زریاب: زبانی که ما امروز به آن سخن می‌گوییم، در گذشته‌ها با سه نام یاد شده است: زبان دری، زبان فارسی دری و هم زبان فارسی. مثلاً در این شعر حافظ:

چوعندلیب فصاحت فروشد ای حافظ

تو قدر او به سخن گفتن دری بشکن

در این بیت حافظ این زبان را دری می‌گوید، اما در جای دیگر:

شکر شکن شوند همه طوطیان هند

زین قند پارسی که به بنگاله می‌رود

در این بیت حافظ عین زبان را فارسی می‌نامد. حتا شاعران و سخن‌سرایان پشتو گاهی این زبان را زبان دری گفتند، گاهی فارسی. مثلاً اشرف خان هجری فرزند خوشحال خان ختک می‌گوید:

afg بازدید : 355 یکشنبه 26 شهریور 1391 نظرات (0)
طنز: سوالات شیرین یک دختر بچه از پدرش

طنز: سوالات شیرین یک دختر بچه از پدرش


«بابا جون؟»
«جونم بابا جون؟»

«این خانمه چرا با مانتو خوابیده؟»
«خب... خب... خب حتما اینجوری راحتتره دخترم.»

«یعنی با لباس راحتی سختشه؟»
«آره دیگه، بعضیها با لباس راحتی سختشونه!»

«پس چرا اسمشو گذاشتن لباس راحتی؟»
«.......هیس بابایی، دارم فیلم میبینم.»

« باباجون، کم آوردی؟!»
«نه عزیزم، من کم بیارم؟ اصلا هر سوالی داری بپرس تا جواب بدم.»

«خب راستشو بگو چرا این خانمه با مانتو خوابیده بود؟»
«چون خانم خوبیه و حجابشو رعایت میکنه.»

«آهان، پس یعنی مامان من خانم بدیه؟»
«نه دخترم، مامان تو هم خانم خوبیه.»

«پس چرا بدون مانتو میخوابه؟»
«خب مامانت اینجوری راحتتره.»

«اون آقاهه هم چون میخواسته حجابشو رعایت کنه با کت و شلوار خوابیده بود؟»
«نه عزیزم، اون چون خسته بود با لباس خوابش برد.»

«پس چرا خانمش که خیلی هم خانم خوبیه بهش کمک نکرد لباسشو در بیاره؟!»
«چون میخواست شوهرش روی پاهای خودش بایسته.»

«واسه همینه که شما نمیتونید روی پاهای خودتون بایستید؟»
«عزیزم مگه تو فردا مدرسه نداری؟»

«داری میپیچونی؟»
«نه قربونت برم عزیزم، اما یه بچه خوب که وسط فیلم اینقدر سوال نمیپرسه؛ باشه عسل بابا؟»

«اما من هنوز قانع نشدم.»
«توی این یک مورد به مامانت رفتی؛ خب بپرس عزیزم.»

«چرا باباها توی تلویزیون همیشه روی مبل میخوابن؟»
«واسه اینکه تختخوابشون کوچیکه، دو نفری جا نمیشن.»

«خب چرا یه تخت بزرگتر نمیخرن؟»
«لابد پول ندارن دیگه.»

«پس چرا اینا دوتا ماشین دارن، ما ماشین نداریم؟»
«چون ماشین باعث آلودگی هوا میشه، ما نخریدیم عزیزم.»

«آهان، یعنی آدما نمیتونن همزمان دوتا کار خوب رو با هم انجام بدن؛ اون آقاهه و  خانومه که حجابشون رو رعایت میکنن، باعث آلودگی هوا میشن، شما و مامان  که باعث آلودگی هوا نمیشین حجابتون رو رعایت نمیکنین؛ درست گفتم بابایی؟»

«آره دخترم، اصلا همین چیزیه که تو میگی، حالا میشه من فیلم ببینم؟»

«باشه، ببین بابایی اما تحت تاثیر این فیلمها قرار نگیری بری ماشین بخریها، به  جاش برو به مامان یاد بده حجابشو موقع خواب رعایت کنه که تو اینقدر موقع  جواب دادن به سوالاتم خجالت نکشی...! 
afg بازدید : 441 یکشنبه 26 شهریور 1391 نظرات (0)
روزی روزگاری در زمان های دور، در همین حوالی مردی زندگی می کرد که همیشه از زندگی خود گله مند بود و ادعا میکرد "بخت با من یار نیست" و تا وقتی بخت من خواب است زندگی من بهبود نمی یابد.

پیر خردمندی وی را پند داد تا برای بیدار کردن بخت خود به فلان کشور نزد جادوگری توانا برود.

او رفت و رفت تا در جنگلی سرسبز به گرگی رسید. گرگ پرسید: "ای مرد کجا می روی؟"

مرد جواب داد: "می روم نزد جادوگر تا برایم بختم را بیدار کند، زیرا او جادوگری بس تواناست!"

داستان کوتاه آموزنده بخت بیدار Short stories informative


گرگ گفت : "میشود از او بپرسی که چرا من هر روز گرفتار سر دردهای وحشتناک می شوم؟"

مرد قبول کرد و به راه خود ادامه داد.

او رفت و رفت تا به مزرعه ای وسیع رسید که دهقانانی بسیار در آن سخت کار می کردند.

یکی از کشاورزها جلو آمد و گفت : "ای مرد کجا می روی ؟"

مرد جواب داد: "می روم نزد جادوگر تا برایم بختم را بیدار کند، زیرا او جادوگری بس تواناست!"

کشاورز گفت : "می شود از او بپرسی که چرا پدرم وصیت کرده است من این زمین را از دست ندهم زیرا ثروتی بسیار در انتظارم خواهد بود، در صورتی که در این زمین هیچ گیاهی رشد نمیکند و حاصل زحمات من بعد از پنج سال سرخوردگی و بدهکاری است ؟"

مرد قبول کرد و به راه خود ادامه داد.

او رفت و رفت تا به شهری رسید که مردم آن همگی در هیئت نظامیان بودند و گویا همیشه آماده برای جنگ.

شاه آن شهر او را خواست و پرسید : "ای مرد به کجا می روی ؟"

مرد جواب داد: "می روم نزد جادوگر تا برایم بختم را بیدار کند، زیرا او جادوگری بس تواناست!"

شاه گفت : " آیا می شود از او بپرسی که چرا من همیشه در وحشت دشمنان بسر می برم و ترس از دست دادن تاج و تختم را دارم، با ثروت بسیار و سربازان شجاع تاکنون در هیچ جنگی پیروز نگردیده ام ؟"

مرد قبول کرد و به راه خود ادامه داد.

پس از راهپیمایی بسیار بالاخره جادوگری را که در پی اش راه ها پیموده بود را یافت و ماجراهای سفر را برایش تعریف کرد.

جادوگر بر چهره مرد مدتی نگریست سپس رازها را با وی در میان گذاشت و گفت : "از امروز بخت تو بیدار شده است برو و از آن لذت ببر!"

و مرد با بختی بیدار باز گشت...

به شاه شهر نظامیان گفت : "تو رازی داری که وحشت برملا شدنش آزارت می دهد، با مردم خود یک رنگ نبوده ای، در هیچ جنگی شرکت نمی کنی، از جنگیدن هیچ نمی دانی، زیرا تو یک زن هستی و چون مردم تو زنان را به پادشاهی نمی شناسند، ترس از دست دادن قدرت تو را می آزارد.

و اما چاره کار تو ازدواج است، تو باید با مردی ازدواج کنی تا تو را غمخوار باشد و همراز، مردی که در جنگ ها فرماندهی کند و بر دشمنانت بدون احساس ترس بتازد."

شاه اندیشید و سپس گفت : "حالا که تو راز مرا و نیاز مرا دانستی با من ازدواج کن تا با هم کشوری آباد بسازیم."

مرد خنده ای کرد و گفت : "بخت من تازه بیدار شده است، نمی توانم خود را اسیر تو نمایم، من باید بروم و بخت خود را بیازمایم، می خواهم ببینم چه چیز برایم جفت و جور کرده است!"

و رفت...

به دهقان گفت : "وصیت پدرت درست بوده است، شما باید در زیر زمین بدنبال ثروت باشی نه بر روی آن، در زیر این زمین گنجی نهفته است، که با وجود آن نه تنها تو که خاندانت تا هفت پشت ثروتمند خواهند زیست."

کشاورز گفت: "پس اگر چنین است تو را هم از این گنج نصیبی است، بیا باهم شریک شویم که نصف این گنج از آن تو می باشد."

مرد خنده ای کرد و گفت : "بخت من تازه بیدار شده است، نمی توانم خود را اسیر گنج نمایم، من باید بروم و بخت خود را بیازمایم، می خواهم ببینم چه چیز برایم جفت و جور کرده است!"

و رفت...

سپس به گرگ رسید و تمام ماجرا را برایش تعریف کرد و سپس گفت: "سردردهای تو از یکنواختی خوراک است اگر بتوانی مغز یک انسان کودن و تهی مغز را بخوری دیگر سر درد نخواهی داشت!"

شما اگر جای گرگ بودید چکار می کردید ؟
afg بازدید : 290 یکشنبه 26 شهریور 1391 نظرات (0)

سر کوچکی برای مادربزرگش توضیح می‌داد که چگونه همه‌چیز ایراد دارد... مدرسه، خانواده، دوستان و... مادربزرگ که مشغول پختن کیک بود از پسر کوچولو پرسید که کیک دوست داری؟ و پسر کوچولو پاسخ داد: البته که دوست دام ...

روغن چطور؟ نه! و حالا دو تا تخم‌مرغ. نه مادربزرگ! آرد چی؟ از آرد خوشت می‌آید؟ جوش شیرین چطور؟ نه مادربزرگ! حالم از همه‌ شان به هم می‌خورد.

بله، همه این چیزها به تنهایی بد به‌ نظر می‌رسند اما وقتی به‌درستی با هم مخلوط شوند، یک کیک خوشمزه درست می‌شود. خداوند هم به‌همین ترتیب عمل می‌کند. خیلی از اوقات تعجب می‌کنیم که چرا خداوند باید بگذارد ما چنین دوران سختی را بگذرانیم اما او می‌داند که وقتی همه این سختی‌‌ها را به درستی در کنار هم قرار دهد، نتیجه همیشه خوب است.

ما تنها باید به او اعتماد کنیم، در نهایت همه این پیشامدها با هم به یک نتیجه فوق‌ العاده می‌رسند. 

afg بازدید : 300 یکشنبه 26 شهریور 1391 نظرات (0)

دشگری در یک خلیج کوچک مشغول ماهیگیری بود که ناگهان قایقش واژگون شد، چاره ای جز شنا کردن تا ساحل نبود. ولی از انجا که شنیده بود سابقا در این محل تمساح ها زندگی میکرده اند از ترس لبه ی قایق را گرفت.

داستان کوتاه آموزنده تمساح Short stories informative


ناگهان پیرمردی را در ساحل دید و از او پرسید: هیچ تمساحی این اطراف هست ؟

پیرمرد پاسخ داد: هیچ تمساحی، سالهاست...

گردشگر احساس امنیت کرد و بدون شنیدن ادامه صحبت و با فراغ بال به سمت ساحل شروع به شنا کرد . در نیمه راه پیرمرد را دید که با ترس و تعجب او را نگاه میکند و برایش دعا میخواند...

پس دوباره با صدای بلند پرسید: راستی چطور از شر تمساح ها راحت شدید؟

پیرمرد فریاد زد: ما کار خاصی نکردیم، کوسه های داخل آب دخل همشون رو آوردند! 

afg بازدید : 327 یکشنبه 26 شهریور 1391 نظرات (0)
آیا دوست دارید 5 کیلوگرم لاغر تر نشان داده شوید بدون اینکه حتی یک کیلوگرم وزن کم کنید؟ در اینجا 5 راز در انتخاب مدل لباس مجلسی مناسب را به شما خواهیم گفت که با رعایت آنها می توانید چاقی خود را تا حد زیادی پنهان کنید.

5 رازی که شما را لاغر و قد بلند نشان می دهد


راز اول: لباسی مجلسی بپوشید که کاملا اندازه شما باشد.
یکی از ساده ترین راه های لاغر تر به نظر رسیدن ، انتخاب لباسی مجلسی است که کاملا اندازه شما باشد. در هنگام انتخاب لباس مجلسی ، سراغ لباس های تنگ و یا گشاد نروید. این مدل لباس ها شما را چاق تر نشان خواهند داد. پوشیدن لباس های تنگ علاوه بر اینکه تحرک شما را محدود و عذاب آور خواهد کرد ، چین و چروک های زشتی را در قسمت های چاق بدن شما ایجاد می کند. همیشه لباس هایی بپوشید که اندازه شما باشند.


راز دوم: لباس یقه هفت بپوشید
لباس های مجلسی و یا پیراهن هایی که یقه آنها به شکل V است و یا اصطلاحا یقه هفتی هستند ، هوشمندانه ترین انتخاب برای زنان کوتاه قد هستند. چرا که بلندتر و باریکتر به نظر خواهند رسید. لباس مجلسی های یقه هفت ، نگاهها را بیشتر به بالاتنه و گردن شما معطوف می کنند و باعث می شوند که قسمت های پایین بدن شما که معمولا چاق تر است ، از نظر ها پنهان بماند. به طور ناخودآگاه این مدل لباس های مجلسی شما را قد بلند تر نیز نشان می دهند. برای کامل تر کردن این ترکیب می توانید از لباس هایی استفاده کنید که خطوط عمودی دارند و همچنین از گردنبند برای تزئین و جلب نظر بیشتر استفاده کنید.


راز سوم: دامن های بالای زانو بپوشید
راه دیگر برای اینکه قد بلندتر به نظر برسید ، پوشیدن دامن کوتاه است. خصوصا اگر از دامن های A شکل استفاده کنید. پوشیدن این مدل لباس ها باعث می شود که نگاه ها بیشتر به پاهای شما جلب شود و به طور ناخودآگاه ، قدبلند تر به نظر خواهید رسید. البته فراموش نکنید که دامن شما نباید در حد مینی ژوپ باشد. همچنید از پوشیدن دامن هایی که تا ساق پا و یا تا مچ پا هستند ، خود داری کنید.


راز چهارم: لباس های با خطوط و طرح های عمودی بر تن کنید
اگر قدبلندتر به نظر برسید ، شما را لاغر تر خواهند دید. استفاده از طرح ها و خطوط عمودی کمک می کند که بلندتر و باریکتر دیده شوید. خطوط عمودی چشم ها را به بالا و پایین خواهند کشید و نا خود آگاه شما را کشیده تر نشان خواهند داد.


راز پنجم: کفش پاشنه بلند بپوشید
یک جفت کفش پاشنه بند ، پاهای شما را کشیده تر نشان خواهد داد. لازم نیست کفش هایی که پاشنه های خیلی بلند دارند را انتخاب کنید. حتی اگر چند سانتی متر پاشنه داشته باشد، شما را لاغر تر و قدبلند تر نشان می دند. سعی کنید پاشنه های زیر ۸ سانتی متر را انتخاب کنید تا شیک پوش تر به نظر برسید.
ترفندهای فوق در انتخاب مدل لباس مجلسی و لباس شب ، به شما کمک خواهند کرد که لاغر تر و قد بلند تر به نظر برسید. قبل از رفتن به مهمانی بعدی اگر احساس کردید زیادی چاق شده اید، قبل از انتخاب مدل لباس مجلسی خود ، این ترفند ها را بخوانید. 
afg بازدید : 270 یکشنبه 26 شهریور 1391 نظرات (0)
داستان کوتاه و خواندنی جدید با نام امتحان فیزیک



استاد سخت گیر فیزیک اولین دانشجو را برای پرسش فرا میخواند و سئوال را مطرح میکند:

شما در قطاری نشسته اید که با سرعت هشتاد کیلومتر در ساعت حرکت میکند و ناگهان شما گرما زده شده اید، حالا چکار می کنید؟

دانشجوی بی تجربه فورا جواب میدهد

من پنجره کوپه را پائین میکشم تا باد بوزد

اکنون پروفسور میتواند سئوال اصلی را بدین ترتیب مطرح کند

حال که شما پنجره کوپه را باز کرده اید...

در جریان هوای اطراف قطار اختلال حاصل میشود

و لازم است موارد زیر را محاسبه کنید

محاسبه مقا ومت جدید هوا در مقابل قطار؟

تغییر اصطکاک بین چرخها و ریل؟

آیا در اثر باز کردن پنجره، سرعت قطار کم میشود و اگر آری، به چه اندازه؟

حسب المعمول دهان دانشجو باز مانده بود و قادر به حل این مسئله نبود و سرافکنده جلسه امتحان را ترک کرد

همین بلا سر بیست دانشجوی بعدی هم آمد که همگی در امتحان شفاهی فیزیک مردود شدند

پروفسور آخرین دانشجو را برای امتحان فرا میخواند و طبق معمول سئوال اولی را میپرسد

شما در قطاری نشسته اید که با سرعت هشتاد کیلومتر در ساعت حرکت میکند و ناگهان شما گرما زده شده اید، حالا چکار میکنید؟

این دانشجوی خبره میگوید؛ من کتم را در میارم

پروفسور اضافه میکند که هوا بیش از اینها گرمه

دانشجو میگه خوب ژاکتم را هم در میارم

هوای کوپه مثل حمام زونا داغه

دانشجو میگه اصلا...

پروفسور گوشزد میکند که این کار زشته...

دانشجو به آرامی می گوید

میدانید آقای پروفسور، این دهمین بار است که من در امتحان شفاهی فیزیک شرکت میکنم واگر قطار مملو از انسان... باشد، من آن پنجره لامصب را باز نمی کنم! 
درباره ما
کابل تی کا برای هر افغان خبری آموزشی سرگرمی تفریحی دوستی
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    مردم افغانستان به ویژه جوانان در انتخابات ۲۰۱۴ شرکت می کنند زیرا این انتخابات تغییر مشروع را در کشور به رقم خواهد زد؟
    ارتباط با ما

    http://prance217.rozup.ir/Documents/1.png

    http://prance217.rozup.ir/Documents/2.png


    شما نیز نویسنده سایت ما باشید

    افغانستان





    آمار سایت
  • کل مطالب : 1271
  • کل نظرات : 91
  • افراد آنلاین : 25
  • تعداد اعضا : 15
  • آی پی امروز : 68
  • آی پی دیروز : 133
  • بازدید امروز : 101
  • باردید دیروز : 640
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 1,442
  • بازدید ماه : 1,442
  • بازدید سال : 86,341
  • بازدید کلی : 939,627
  • من یک افغانی ام
    من یک افغانی ام
    وطنم در پی جنگ
    مردمم سر گردان
    دل من پر درد است
    قلمم سر گردان
    دل من غمگین است
    با دلم می جنگم
    غصه ها لبریزند
    عشق من جاویدان
    بر لب من خنده
    خنده ام از درد است
    درد هایم پنهان
    باز هم می خندم

    آری

    من یک افغانی ام
    روز ها در پی نان
    در پی کار حلال
    خسته از کشتن و مرگ
    در پی آرامش
    حرف گقتن بسیار
    تلخ و شیرین بسیار
    دل من خسته است
    راه رفتن بسیار . . .

    آری من یک افغانیم