loading...
کابل.تی کا
afg بازدید : 1044 جمعه 12 آبان 1391 نظرات (0)
 هرات خواجه عبدالله انصاری

عالم و عــارف مشهور کشــــور شیخ الاسلام خواجه عبدالله انصاری ره در سال 396 هجری قمری در کهندژ شهر تاریخی هرات تولد گردید. پدرش ابو منصور محمد که درزمان خود یکی از عالمان و پزهیزگاران و حافظ قرآن وقت بود از راه کار دکانداری امرار معاش می نمود.

خواجه عبدالله انصاری که از آوان خرد سالی دارای استعداد قوی و ذهن وقاد بود. تا ده سالــــگی تحت رهنمایی پدر خـــــود به فراگیری تعلیمات متداوال علوم دینی پرداخت . زمانی که پدرش کسب و کــار را فرو گذاشت و راهی بلخ گردید و در آنجا سکونت اختیار نمود، خواجه عبدالله بدون سرپرست باقی ماند. اما دوستان پدر وی که از علما عرفا و متصوفین بزرگ بودند اهتمام تعلیم و تربیت او را به عهده گرفته از وی مراقبت می نمودند از این جمله یحیی بن اعمار شیبانی مشهور به خواجه غلتان ولی و شیخ ابو اسمیعل و محمد بن حمزه به صورت اخص قابل تذکر اند.

خواجه عبدالله انصاری به اثر ذکاوت آگاهی و استعداد خود در کمترین زمان بسیاری از علوم دینی وادبی رافرا گرفت و مطالعات عمیقی به عمل آورد که به نام یک عالم و عارف بزرگ مشهور گردید. در سال 417 هجری قمری به منظور آموزش عالی در علوم دینی پرداخت و بار دیگر به سوی وطن عزیمت نمود. آنگاه به تدریس و سلوک و طریقت رو آورد شیخ عمو کــه وی را پسرم خطاب می نمـــــود امور مربوط به خانقاه را برایش سپرد و خـــود مثل گذشته به گشت و سفر پرداخت در ســـال 422 هجری قمری یحیی بن اعمار استاد خواجه عبدالله انصاری فوت نمود که نظر به وصیت او بر مسند علمی اش تکیه زد و به تـــدریس علوم دینی و عـرفانی پرداخت و چندین بار سفر حج نمود و به زیارت کعبه معظمه مشرف گـــــردید و با بسیاری از علما و فضلا دیار به عمل آورد و از آنها کسب فیض کرده، استفاده های علمی نمود.

خواجه عبدالله انصاری به اثر علم و آگاهی و عرفانش در تمام نقاط پر آوازه گردید و به نام یک عارف و صوفی و اهــل طریقت مشهور شد و علاقه مندان زیادی از گـــوشه و کنار بدورش جمع آمدند و از محضرش کسب فیض و استفاده معنوی میکردند.

در آن زمان که غزنوی ها زمام امور را بــه دست داشتند سلطان مسعود بن محمود امیر بــــود و خواجه عبدالله انصاری که غرقه در دریای عرفان و طریقت بسر میبرد چندان پروایی به سیاست و حـــاکم و حکومت نداشت. در این فرصت برخی از حاسدین و بد بینان که شیوه معتزلی واشعریه داشتند و مقام عــلمی و عرفانی خواجه انصار را به دربار خواست و او پس از یک سلسله گفت و شنود سلطان را قناعت داده خاضع ساخت و آنگاه با عزت تمام مرخصش نمودند پس از غزنویان در وقت حکمروایی سلجوقیان بر هرات نیز مخالفین از پا ننشستند و یکبار دیگر دست به تهمت و بد گویی آلودند. بدین رو زمامداران وقت خواجه عبدالله انصاری را در نزدیکی پوشنج زندانی ساختند که در سال 439 هجری قمری پس از یک سال بند آزاد شد و باز هم به تدریس و تعلیم علوم دینی پرداخت، خواجه عبدالله انصاری نه تنها یک مفسر، محدث، عالم و عارف بزرگ بود، بلـــکه شاعر و نویسنده توانایی هم بود نویسندگی را از دوره خردسالی آغاز کرده و بر مبنای یک روایت در سن نه سالگی به نقل و نوشتن احادیث پرداخت که به یاری حافظه قوی خود هزار ها حدیث، اشعار دری و عربی را حفظ داشت.

وی در دوره پربار علمی خود، قلم را نیز از دست نگذاشت و تعداد زیادی آثار گونه گون به جا نهاد. آثار او به دو بخش تقسیم میشود. یکی از آثار دوره جوانی اش بوده که در پخته سالی همراه با درس و تدریس نـــوشته و آثاری که شاگرادنش در جریان تدریس و توضحیات وی نگاشته و به او منسوب کرده اند. خواجه عبدالله انصاری که در آخــــرین دوره حیات بینایی چشمانش را از دست داده بود روی یک موضوع مشخص و مهم برای شاگردانش توضحیاتی ارایه می نمود که آنها یاد داشت بر میداشتند و بگونه آثار مستقل به جا مانده است ، این داشته های گرانبها جلوه های ارزشناکی از علم و عرفان میباشد. علاوه بر این دو گونه آثار برخی آثار دیگر هم وجود دارد که به نام خـــواجه عبدالله انصاری مشهور و منسوب است و بعضی دانشمندان صاحب نظـــر معترض اند چنـــــدی از این آثار منسوب به خواجه عبدالله انصاری مبتنی بر ضعف نگارش و دگرگونه بودن سبک معلوم می شود که از او نیست. لیکن به نامش چاپ گردیده است.


 پیر هرات خواجه عبدالله انصاری

عالم و عــارف مشهور کشــــور شیخ الاسلام خواجه عبدالله انصاری ره در سال 396 هجری قمری در کهندژ شهر تاریخی هرات تولد گردید. پدرش ابو منصور محمد که درزمان خود یکی از عالمان و پزهیزگاران و حافظ قرآن وقت بود از راه کار دکانداری امرار معاش می نمود.

خواجه عبدالله انصاری که از آوان خرد سالی دارای استعداد قوی و ذهن وقاد بود. تا ده سالــــگی تحت رهنمایی پدر خـــــود به فراگیری تعلیمات متداوال علوم دینی پرداخت . زمانی که پدرش کسب و کــار را فرو گذاشت و راهی بلخ گردید و در آنجا سکونت اختیار نمود، خواجه عبدالله بدون سرپرست باقی ماند. اما دوستان پدر وی که از علما عرفا و متصوفین بزرگ بودند اهتمام تعلیم و تربیت او را به عهده گرفته از وی مراقبت می نمودند از این جمله یحیی بن اعمار شیبانی مشهور به خواجه غلتان ولی و شیخ ابو اسمیعل و محمد بن حمزه به صورت اخص قابل تذکر اند.

خواجه عبدالله انصاری به اثر ذکاوت آگاهی و استعداد خود در کمترین زمان بسیاری از علوم دینی وادبی رافرا گرفت و مطالعات عمیقی به عمل آورد که به نام یک عالم و عارف بزرگ مشهور گردید. در سال 417 هجری قمری به منظور آموزش عالی در علوم دینی پرداخت و بار دیگر به سوی وطن عزیمت نمود. آنگاه به تدریس و سلوک و طریقت رو آورد شیخ عمو کــه وی را پسرم خطاب می نمـــــود امور مربوط به خانقاه را برایش سپرد و خـــود مثل گذشته به گشت و سفر پرداخت در ســـال 422 هجری قمری یحیی بن اعمار استاد خواجه عبدالله انصاری فوت نمود که نظر به وصیت او بر مسند علمی اش تکیه زد و به تـــدریس علوم دینی و عـرفانی پرداخت و چندین بار سفر حج نمود و به زیارت کعبه معظمه مشرف گـــــردید و با بسیاری از علما و فضلا دیار به عمل آورد و از آنها کسب فیض کرده، استفاده های علمی نمود.

خواجه عبدالله انصاری به اثر علم و آگاهی و عرفانش در تمام نقاط پر آوازه گردید و به نام یک عارف و صوفی و اهــل طریقت مشهور شد و علاقه مندان زیادی از گـــوشه و کنار بدورش جمع آمدند و از محضرش کسب فیض و استفاده معنوی میکردند.

در آن زمان که غزنوی ها زمام امور را بــه دست داشتند سلطان مسعود بن محمود امیر بــــود و خواجه عبدالله انصاری که غرقه در دریای عرفان و طریقت بسر میبرد چندان پروایی به سیاست و حـــاکم و حکومت نداشت. در این فرصت برخی از حاسدین و بد بینان که شیوه معتزلی واشعریه داشتند و مقام عــلمی و عرفانی خواجه انصار را به دربار خواست و او پس از یک سلسله گفت و شنود سلطان را قناعت داده خاضع ساخت و آنگاه با عزت تمام مرخصش نمودند پس از غزنویان در وقت حکمروایی سلجوقیان بر هرات نیز مخالفین از پا ننشستند و یکبار دیگر دست به تهمت و بد گویی آلودند. بدین رو زمامداران وقت خواجه عبدالله انصاری را در نزدیکی پوشنج زندانی ساختند که در سال 439 هجری قمری پس از یک سال بند آزاد شد و باز هم به تدریس و تعلیم علوم دینی پرداخت، خواجه عبدالله انصاری نه تنها یک مفسر، محدث، عالم و عارف بزرگ بود، بلـــکه شاعر و نویسنده توانایی هم بود نویسندگی را از دوره خردسالی آغاز کرده و بر مبنای یک روایت در سن نه سالگی به نقل و نوشتن احادیث پرداخت که به یاری حافظه قوی خود هزار ها حدیث، اشعار دری و عربی را حفظ داشت.

وی در دوره پربار علمی خود، قلم را نیز از دست نگذاشت و تعداد زیادی آثار گونه گون به جا نهاد. آثار او به دو بخش تقسیم میشود. یکی از آثار دوره جوانی اش بوده که در پخته سالی همراه با درس و تدریس نـــوشته و آثاری که شاگرادنش در جریان تدریس و توضحیات وی نگاشته و به او منسوب کرده اند. خواجه عبدالله انصاری که در آخــــرین دوره حیات بینایی چشمانش را از دست داده بود روی یک موضوع مشخص و مهم برای شاگردانش توضحیاتی ارایه می نمود که آنها یاد داشت بر میداشتند و بگونه آثار مستقل به جا مانده است ، این داشته های گرانبها جلوه های ارزشناکی از علم و عرفان میباشد. علاوه بر این دو گونه آثار برخی آثار دیگر هم وجود دارد که به نام خـــواجه عبدالله انصاری مشهور و منسوب است و بعضی دانشمندان صاحب نظـــر معترض اند چنـــــدی از این آثار منسوب به خواجه عبدالله انصاری مبتنی بر ضعف نگارش و دگرگونه بودن سبک معلوم می شود که از او نیست. لیکن به نامش چاپ گردیده است.

خواجه عبدالله انصاری ، آثار خود را با نثر زیبای مسجع به زبانهای عربی و دری نوشته است وی چندین کتاب را تالیف نموده که تعداد نوشته هایش به 32 اثر میرسد در این جا چند کتاب از این عالم عارف را معرفی می‌نمایم:
تفسیر قرآن عظیم الشان
طبقات الصوفیه
منازل السارین
صد میدان
مناجات نامه یا الهی نامه
کتاب القواعد
شرح التعریف المذهب التصوف
مناقب الامام احمد ابن حنبل
ذم الکلام
مذاکرات و غیره

این عارف، صوفی بزرگ، عالم دینی ، مبلغ، مدرس ، نویسنده و شاعر در سال 481 هجری قمری فوت نمود و در گازرگاه هرات به خـــاک سپرده شد و تا کنون آرامــگاه این بزرگمرد اندیشه و صفا زیارتگاه سوخته گان معرفت الهی است.

نمونه ای از مناجات پیر هرات
الهی! ما را پیراستی چنانکه خواستی
الهی! نه خرسندم نه صبور، نه رنجورم نه مهجور
الهی ! تا با تو آشنا شدم ، از خلایق جدا شدم، در جهان شیدا شدم، نهان بودم پیدا شدم.
بر سه چیز اعتماد مکن، بر دل و بر وقت و بر عمر؛ که دل رنگ گیر است و وقت تغیر پذیراست و عمر همه تقصیر.
توفیق عزیز است و نشان آن دو چیز اولش سعادت و آخرش شهادت.
مست باش و مخروش، گرم باش و مجوش، شکسته باش و خاموش، که سبوی درست را به دست برند و شکسته را به دوش.
دی رفت و باز نیاید، فردا اعتماد را نشاید، امروز را غنمیمت دان که دیر نیاید، که بسی برنیاید که از ما کسی را یاد نیاید.
اگر داری طرب کن، و اگر نداری طلب کن، یار باش بار مباش، گل باش خار مباش.
afg بازدید : 1144 جمعه 12 آبان 1391 نظرات (0)

سلطان محمود غزنوی در سال 360 هجری قمری در “غزنین” یكی از شهرهای افغانستان كه در دامنه سلسله كوههای سلیمان واقع شده است، به دنیا آمد او شصت و یك سال عمر كرد و در سال 421 هجری قمری در همان بلاد وفات نمود.

یكی از القاب معروف وی غازی است، كه به جهت زادگاه وی او را بدین نام ملقب كردند. پدر محمود، :ابومنصور ناصر الدّوله سبكتكین" نام داشت، كه داماد "البتكین" است و مانند او از غلامان ترك نژاد بود. البتكین كه اساس حقیقی دولت غزنوی از اوست، سبكتكین را در نیشابور از تجّار برده فروش خریداری كرد و سپس او را به دامادی خود درآورد. در سال 366 هجری سبكتكین جانشین البتكین گردید. سبكتكین به مدت نوزده سال سلطنت كرد.

پدر سلطان محمود در سال 387 در هنگام بازگشت از پایتخت خود (بلخ) به شهر غزنه، در راه فوت كرد و در این زمان محمود در خراسان به ادارۀ امور اشتغال داشت. وقتی جنازه سبكتكین به غزنه رسید، بنابر وصیّت او پسر كوچكش "اسماعیل"، حاكم گردید؛ لكن محمود این واقعه را نپسندید و با كمك عموی خود "بُغراجُق" و برادر دیگرش "نصر" به جنگ اسماعیل رفته و بر او ظفر یافت. و به این ترتیب به حكومت رسید.

سلطان محمود پس از رسیدن به قدرت، سرداران معروف دولت سامانی را مغلوب كرد، سیستان را از "احمد صفاری" گرفت، سپس چون مردم خوارزم بر ابوالعباس مأمون كه داماد محمود بود شوریدند و او را كشتند به آنجا لشكر كشید و آن جا را فتح كرد.

مردم سیستان كه از جنایات "خلف بن احمد" به ستوه آمده بودند از سلطان محمود تقاضای كمك كردند و او هم كه مترصّد چنین فرصتی بود، به آنجا حمله كرده و خلف را در قلعه طاق سیستان محاصره كرد. خلف پس از چهار ماه مقاومت تسلیم شد و سیستان در ماه صفر سال 393 به تصرف محمود درآمد.

و اما در مورد خوارزم كه همان سرزمین «خبوه» است كه در ماوراء النهر قرار دارد، سلطان محمود به بهانه انتقام خون ابوالعباس مأمون بن محمد صاحب جرجانیه و نجات خواهر خویش كه در تزویج فرزند ابوالعباس بود به آن منطقه حمله كرد و پس از جنگ در محل هزار اسب در نزدیكی جرجانیه سپاهیان خوارزمشاه را شكست سختی داد و در تاریخ پنجم صفرالمظفر سال 408 وارد آن ناحیه شد.

سلطان محمود در مذهب حنفی تعصّب شدیدی داشت و به شدت اسماعیلیان و شیعیان را قتل عام می‌كرد، وی مردی آزمند و ثروت طلب بود و در جنگ‌های خود به غارت ثروتهای كشورها می‌پرداخت.

او لشكركشیهای متعدّدی به هندوستان كرد و معابد و بت¬خانه‌های آنها را غارت نمود. همچنین به شهر "سومنات" كه شهری معروف در كنارۀ غربی هند است حمله كرده و معبد بزرگ آن شهر را ویران ساخت. هر چند این نكته قابل ذكر است كه برخی از مناطق هند برای اولین بار به دست یك فرد مسلمان فتح می‌شد.

سلطان محمود از سال 392 تا 416 هجری قمری چند مرتبه به نقاط مختلف هندوستان لشگركشی كرد و در این 24 سال ظاهراً به نیّت جهاد با كفّار هند و باطناً برای غارت سرمایه‌های آنان به جنگ پرداخته است. از آنجا كه حمله به هند پس از سال پنجم جلوس وی بوده لذا تاریخ شروع سلطنت وی همان سال 387 هجری قمری می‌باشد.

سلطان محمود نسبت به شعراء توجه خاصی داشت و در حضور خود مجالسی از آنها ترتیب می‌داد و می‌گویند كه در دربار او چهار صد شاعر رفت و آمد داشته است.

وی در سال 420 هجری وارد ری شد و خزائن گرانبهای آنجا را به تصرف خود درآورد و كتابخانه بزرگ مجدالدّوله را به عنوان اینكه از كتب ضالّه نجوم و حكمت است به آتش كشید و دولت دیالمه‌ ری را منقرض ساخت.

سلطان محمود در اواخر عمر به مرض سل مبتلا شد و روز به روز نحیفتر گردید. در سفر ری مرض وی شدّت یافت و با این حال به خراسان آمد و در "بلخ"، مقیم شد و سپس در بهار سال 421 به "غزنین" آمد و پس از چند روز 23 ربیع الأول 421، پس از 61 سال زندگی فوت كرد.

بعد از مرگ وی پسرش "مسعود" بر عریكه قدرت تكیه زد.
 سلطان محمود غزنوی

سلطان محمود غزنوی در سال 360 هجری قمری در “غزنین” یكی از شهرهای افغانستان كه در دامنه سلسله كوههای سلیمان واقع شده است، به دنیا آمد او شصت و یك سال عمر كرد و در سال 421 هجری قمری در همان بلاد وفات نمود.

یكی از القاب معروف وی غازی است، كه به جهت زادگاه وی او را بدین نام ملقب كردند. پدر محمود، :ابومنصور ناصر الدّوله سبكتكین" نام داشت، كه داماد "البتكین" است و مانند او از غلامان ترك نژاد بود. البتكین كه اساس حقیقی دولت غزنوی از اوست، سبكتكین را در نیشابور از تجّار برده فروش خریداری كرد و سپس او را به دامادی خود درآورد. در سال 366 هجری سبكتكین جانشین البتكین گردید. سبكتكین به مدت نوزده سال سلطنت كرد.

پدر سلطان محمود در سال 387 در هنگام بازگشت از پایتخت خود (بلخ) به شهر غزنه، در راه فوت كرد و در این زمان محمود در خراسان به ادارۀ امور اشتغال داشت. وقتی جنازه سبكتكین به غزنه رسید، بنابر وصیّت او پسر كوچكش "اسماعیل"، حاكم گردید؛ لكن محمود این واقعه را نپسندید و با كمك عموی خود "بُغراجُق" و برادر دیگرش "نصر" به جنگ اسماعیل رفته و بر او ظفر یافت. و به این ترتیب به حكومت رسید.

سلطان محمود پس از رسیدن به قدرت، سرداران معروف دولت سامانی را مغلوب كرد، سیستان را از "احمد صفاری" گرفت، سپس چون مردم خوارزم بر ابوالعباس مأمون كه داماد محمود بود شوریدند و او را كشتند به آنجا لشكر كشید و آن جا را فتح كرد.

مردم سیستان كه از جنایات "خلف بن احمد" به ستوه آمده بودند از سلطان محمود تقاضای كمك كردند و او هم كه مترصّد چنین فرصتی بود، به آنجا حمله كرده و خلف را در قلعه طاق سیستان محاصره كرد. خلف پس از چهار ماه مقاومت تسلیم شد و سیستان در ماه صفر سال 393 به تصرف محمود درآمد.

و اما در مورد خوارزم كه همان سرزمین «خبوه» است كه در ماوراء النهر قرار دارد، سلطان محمود به بهانه انتقام خون ابوالعباس مأمون بن محمد صاحب جرجانیه و نجات خواهر خویش كه در تزویج فرزند ابوالعباس بود به آن منطقه حمله كرد و پس از جنگ در محل هزار اسب در نزدیكی جرجانیه سپاهیان خوارزمشاه را شكست سختی داد و در تاریخ پنجم صفرالمظفر سال 408 وارد آن ناحیه شد.

سلطان محمود در مذهب حنفی تعصّب شدیدی داشت و به شدت اسماعیلیان و شیعیان را قتل عام می‌كرد، وی مردی آزمند و ثروت طلب بود و در جنگ‌های خود به غارت ثروتهای كشورها می‌پرداخت.

او لشكركشیهای متعدّدی به هندوستان كرد و معابد و بت¬خانه‌های آنها را غارت نمود. همچنین به شهر "سومنات" كه شهری معروف در كنارۀ غربی هند است حمله كرده و معبد بزرگ آن شهر را ویران ساخت. هر چند این نكته قابل ذكر است كه برخی از مناطق هند برای اولین بار به دست یك فرد مسلمان فتح می‌شد.

سلطان محمود از سال 392 تا 416 هجری قمری چند مرتبه به نقاط مختلف هندوستان لشگركشی كرد و در این 24 سال ظاهراً به نیّت جهاد با كفّار هند و باطناً برای غارت سرمایه‌های آنان به جنگ پرداخته است. از آنجا كه حمله به هند پس از سال پنجم جلوس وی بوده لذا تاریخ شروع سلطنت وی همان سال 387 هجری قمری می‌باشد.

سلطان محمود نسبت به شعراء توجه خاصی داشت و در حضور خود مجالسی از آنها ترتیب می‌داد و می‌گویند كه در دربار او چهار صد شاعر رفت و آمد داشته است.

وی در سال 420 هجری وارد ری شد و خزائن گرانبهای آنجا را به تصرف خود درآورد و كتابخانه بزرگ مجدالدّوله را به عنوان اینكه از كتب ضالّه نجوم و حكمت است به آتش كشید و دولت دیالمه‌ ری را منقرض ساخت.

سلطان محمود در اواخر عمر به مرض سل مبتلا شد و روز به روز نحیفتر گردید. در سفر ری مرض وی شدّت یافت و با این حال به خراسان آمد و در "بلخ"، مقیم شد و سپس در بهار سال 421 به "غزنین" آمد و پس از چند روز 23 ربیع الأول 421، پس از 61 سال زندگی فوت كرد.

بعد از مرگ وی پسرش "مسعود" بر عریكه قدرت تكیه زد.

afg بازدید : 1742 جمعه 12 آبان 1391 نظرات (0)


ولایت بدخشان:
از اماکن تاریخی بدخشان می‌توان از ویرانه‌های بهارک ( که در حاشیه شهر تاریخی بهارستان و لان شی آباد شده‌است)، اشکاشم و توپخانه زیباک و مقبره ناصر خسرو نام برد.


مقبره ناصر خسرو
 

afg بازدید : 629 جمعه 12 آبان 1391 نظرات (0)

حكومت سدوزیی ـ پادشاهی احمدشاه

اولین دولت افغانی با تاج گذاری احمد شاه درانی در 1747 در شهر قندهار به وجود آمد و تشكیلات دولتی ودرباری را همانند نمونه هایی از حكومت ایران كه صفوی و افشاری معمول بود بنا نهاد و برای نخستین بار نام « افغانستان» در ادبیات سیاسی وارد شد و این سرزمین با این نام معرفی شد.

 

ادامه دهنده سلسله سدوزایی:

1 – تیمورشاه درانی ، بعد از احمد شاه (جون 1773 م) به اریكه قدرت نشست و پایتخت را از قندهار به كابل انتقال داده پس از مرگ تیمور شاه (1793 م) حكومت افغان دچار تزلزل و درگیری خانوادگی شد.

2 – شاه زمان

3 – شاه محمود (1801)

4 – شاه شجاع

5 – شاه محمود (بار دوم 1809 م) با سقوط شاه محمود در سال 1818 م طومار خانواده تیمور و سلسله سدوزایی بسته شد.

 

حكومت محمد زایی ها

جمهوریت افغانستان

2/در سال 1352 ه. ش پادشاهی در افغانستان پرونده اش بسته شد و توسط محمد داوودخان حكومت جمهوری برقرار گردید و وی كابینه اش را اعلام كرد. این جمهوریت در 7 ثور 1357 ساقط شد.

 

دولت كودتاها

پس از 7 ثور 1357 ش افغانستان دستخوش كودتاها و جنگ شد كه به قرار ذیل است:

1) كودتای نورمحمد تركی در هفتم ثور 1357 ش علیه جمهوریت محمد داوود خان و برقراری جمهوری دموكراتیك خلق افغانستان

2) در تاریخ 25 سنبله 1358 ش حفیظ الله امین یكی از اعضای كابینه تركی، رژیم تركی را سقوط داده و خود به قدرت رسید.

3) در تاریخ 6 جدی 1358 ش « ببرك كارمل» قدرت را به دست گرفت و همگام با این «كودتا» حضور ارتش سرخ شوروی در افغانستان صورت گرفت.  

 

جمهوری اسلامی

4) مورخ 14 جوزا 1361 دكتر حبیب الله مقام رهبری حزب دموكراتیك خلق افغانستان را احراز كرد.و به تاریخ 27 حمل 1371 از قدرت كناره گرفت و عبدالرحیم هاتف بعنوان كفیل ریاست جمهوری برگزیده شد و پس از مدتی مورخه ماه ثور 1371( 1992 م) حكومت كمونیستی بدست مجاهدینی كه علیه 24/4این رژیم می جنگید، سقوط كرد و بدین ترتیب حكومت مجاهدین سركار آمدو جنگ داخلی شدت یافت. که در این دوره نخست صبغت الله مجددی رهبر حزب محار اسلامی به صفت رئیس جمهور موقت جمهوری اسلامی افغانستان برگزیده شد و سپس برهان الدین ربانی رهبر حزب جمعیت اسلامی این مقام را بدست آورد .

 

طالبان

گروه طالبان، نوامبر 1994 عیسوی ظهور كرد و پنجم نوامبر همین ماه قندهار را متصرف شد و مورخ 1996 م كابل بدست این گروه افتاد و 27 سپتامبر 1996 دكتر نجیب الله را اعدام كرد و در تاریخ 15 اكتبر 1999 م شورای امنیت امریكا تحریم های بیشتری را علیه طالبان وضع كرد. این گروه با تلاش كشورهای غربی در ماههای آخر 1380 ش سقوط كرد و اداره موقت افغانستان كه حاصل مذاكرات اجلاس بن بود، روی كار آمد. رهبر گروه طالبان «‌ملامحمدعمر» بود. 

 

دولت انتقالی افغانستان

اداره موقت افغانستان

در پی توافقاتی كه در مذاكرات اجلاس بن بعمل می آمد ، مورخ ثاجدی 1380 ش اداره موقت افغانستان به سرپرستی « حامد كرزی» سركار آمد و حكومت طالبان پرونده اش بسته شد. اداره موقت 6 ماهه آرام آرام لوی جرگه اضطراری را آماده كرد تا دولت انتقالی پیاده شود.

 

دولت انتقالی افغانستان

در تاریخ جوزا 1381 ش دولت 18 ماهه افغانستان به ریاست حامد كرزی روی كار آمده است. كرزی كابینه خود را اعلام كرد و اكنون حكومت مشروع و ملی افغانستان« دولت انتقالی » است كه تا استقرار دولت پایدار و دایمی به مدت 18 ماه روی كار است.


afg بازدید : 1387 جمعه 12 آبان 1391 نظرات (0)

نخستین سرود ملی افغانستان را مردم عامه سروده بودند که آهنگ آن رجب بیگ ترکی ساخته بود و به نام سرود امانی یاد می‌شد. این سرود که به زبان دری بود آغاز آن با دعاییه یی به زبان عربی شروع می‌شد که چنین بود:
الهنا فانصرلنا سلطاننا سلطان افغان امان الله خان

سرود ملی کنونی افغانستان که تصنیف آن توسط عبدالباری جهانی سروده شده و آهنگ آن را ببرک وسا که فعلاً رهبر آرکستر سمفونی کشور آلمان است کمپوز نموده و در ماه می‌سال 2006 میلادی در شهر برلین ثبت شد که خواننده گان آن عبدالوهاب مددی، صادق فطرت (ناشناس) پیکر افسانه، حسین ارمان، مشعل ارمان، شهنا و دو، سه هنرمند جوان دیگر می‌باشند. اصل متن این سرود به زبان پشتو سروده شده‌است که در آن اسامی برخی از اقوام ساکن افغانستان چون ازبكها، بلوچها،پشتونها، هزاره ‌ها، تركمنها، تاجیكها، عربها،گوجرها، پایمیریها، نورستانیها، براهوییها، قزلباشها، ایماقها، و پشه‌ایها ذکر گردیده‌است. این سرود ملی به مقایسه تمام سرودهای ملی ماقبل افغانستان سست و ضعیف ا
afg بازدید : 445 جمعه 12 آبان 1391 نظرات (0)

نوروز یکی از کهن‌ترین جشن‌های به جا مانده از دوران باستان است. زمان برگزاری نوروز، در آغاز فصل بهار است. نوروز در افغانستان نیز همچون ایران آغاز سال نو محسوب می‌شود. این جشن طبق سنت‌ها برای مدت دو هفته برگزار می‌شود و مردم از چند روز قبل (حداقل قبل از چهارشنبه سوری) برای آغاز این جشن آماده می‌شوند. جشن‌های نوروزی در افغانستان عبارتند از:

جشن گل سرخ: جشن گل سرخ (میله گل سرخ) یک جشن خاص است که در مزار شریف در ۴۰ روز اول سال و به مناسبت روییدن گل‌های سرخ اجرا می‌شود و در طول این ۴۰ روز مردم از همه جا برای حضور در این جشن به مزار شریف می‌آیند. این مراسم به طور همزمان با مراسم جهنده علی (یا ژنده علی) انجام می‌شود. این مراسم با برافراشتن یک علم (که ترکیب رنگ آن به درفش کاویانی شباهت دارد و به آن ژنده سخی می‌گویند) در حرم منسوب به امام علی و در اولین روز سال اجرا می‌شود. جشن گل سرخ برای چهل روز در دشت‌های لاله و حرم ادامه می‌یابد.

جشن دهقان: یکی دیگر از جشن‌های نوروزی در افغانستان «جشن دهقان» است که در روز اول سال اجرا می‌شود کشاورزان به شهرها می‌آیند و تولیدات خود را به نمایش می‌گذارند. در سال‌های اخیر این مراسم تنها در کابل و برخی شهرهای بزرگ اجرا می‌شود و حتی شخصیت‌های بلند پایه حکومتی نیز در تماشای آن شرکت دارند.

سَمَنَک: زن‌ها در طول شب یک مراسم خاص برای سَمَنَک (سمنو) می‌گیرند و از اواخر عصر تا صبح روز بعد مشغول پختن آن هستند و شعری به این مضمون را تکرار می‌کنند:

«سمنک در جوش، ما کفچه زنیم، دیگران در خواب، ما دفچه زنیم!»

هفت میوه: در افغانستان به جای هفت سین مردم به آماده کردن هفت میوه می‌پردازند. هفت میوه چیزی شبیه به سالاد میوه است که از هفت نوع میوه خشک مختلف تشکیل شده. این هفت میوه عبارتند از: کشمش، سنجد، پسته، فندق، قیسی (زردآلوی خشک) و چهارمغز (گردو) یا آلو.

سیزده بدر: مردم هرات علاوه بر چهارشنبه اول سال در روز سیزده فروردین نیز به گردش در طبیعت می‌پردازند.

جشن استقلال

این جشن هر ساله در ۲۸ اسد (۲۸ مرداد) در سالروز استقلال افغانستان تجلیل می‌‌شود. این مراسم با اجرای رقص و پایکوبی همراه است. افغانستان در سال ۱۹۱۹ میلادی (۱۲۹۸ خورشیدی) در زمان حکومت امان‌الله خان، استقلال خود را از بریتانیا کسب کرد

afg بازدید : 509 جمعه 12 آبان 1391 نظرات (0)
ساعت 8 صبح روز 6 آگوست سال 1945 میلادی بود که مدعی امروز حقوق بشر اولین بمب اتمی را علیه مردم دنیا استفاده کرد.

این بمب اتمی که نام آن را پسرک گذاشته بودند به دستور ترومن رئیس حمهور آمریکا روی شهر هیروشیمای ژاپن انداخته شد و سه روز بعد نیز بمب اتمی دیگری روی شهر ناگازاکی انداخته شد و در این دو انفجار 220 هزار انسان جان خود را از دادند.

در زیر تصویری هوایی هیروشیما را قبل و بعد از انفجار هسته ای می‌بینید.
afg بازدید : 417 جمعه 14 مهر 1391 نظرات (0)


حفاری های غیرمجاز قاچاقچیان و عدم آگاهی مردم از ارزش این آثار باعث نابودی این تاریخ پر ارزش و با عظمت شده است. به طور نمونه فیلمی منتشر شده که چند نیروی پولیس بزرگترین مناره آجری جهان را مورد هدف گیری قرار می دهند تا ببینند کدامیک نشانه گیری دقیق تری دارند





بسیاری از آثار تاریخی و آبدات باستانی کشور که نشان دهنده قدمت فرهنگی ماست، هنوز به آسانی به یغما می رود و برخی توسط غربی ها و بعضی توسط شبه نظامیان از افغانستان خارج می شود.


آثاری همچون گنجینه باارزش باختر که هنوز اکتشاف آنها تکمیل نشده و شبه نظامیان طالب نما و قاچاقچیان آثار باستانی در حال یافتن آنها هستند. در ابتدای دهه 90 میلادی ویکتورسریانیدی، باستان شناس نامدار شوروی موفق شده تا قسمتی از گنجینه 2000 ساله باختر را که میراث حاکمیت دوران یونان پس از تصرفات اسکندر بود، را کشف کند. گنجی افسانه ای که در کنار معبد3000ساله در کنارتپه طلا شبرغان قرارداشت و از گورهای شاهان و شاهزادگان به دست آمد.

گروه سریانیدی هفت گور را پیدا کرد که در آنها 6 شه بانوی 15 تا 45 سال و یک شاهزاده پوشانی دفن بودند.گمان می رفت که همه شاهزادگان در یک زمان مرده باشند. آنان موقع رفتن به گورهایشان تحفه های شگفت انگیز طلایی با خود داشتند.نه یکی و دوتا بلکه 20هزار و 618 پارچه طلای ناب را با خود به گورهایشان برده بودند.

این آثار در شکلهای کوپیت ها یا خدایان عشق ماهیان و جانوران افسانه ای به گونه ای هنرمندانه طراحی و با سنگ های قیمتی گوهرنشانی شده بودند. اجساد زنان داخل این گورها طوری به نظر می آمدند، که هنگام مرگ خیلی تزیین شده بودند. در این قبرها صدها صفحه مختلف الشکل طلایی که بر روی لباسهای زنان مذکور به طور محکم دوخته شده بودند به دست آمدند.

اما روی کار آمدن رژیم طالبان و شدت گرفتن جنگ به این گروه باستان شناس اجازه کشف مابقی این گنجینه عظیم جهان را نداد و آنان توانستند همان هایی که یافته بودند را به کابل انتقال دهند که پس از ماجرایی طولانی و با رشادت و ذکاوت داکتر نجیب در سال 2003 در اختیار دولت کرزی قرار گرفت.

پس از ترک باستان شناسان این گورها با سرعت تاراج شد و کاوشهای غیر فنی دیگر این منطقه را به کلی ویران کرد و به این ترتیب باستان شناسان موفق نشدند که با کاوش و جستجوی بیشتر در گورهای پیدا شده در مورد زندگی و باورهای سلسله کوشانیان تحقیق کنند.

همین اتفاق اکنون درباره دیگر مناطق باستانی کشور در حال اتفاق است. حفاری های غیرمجاز قاچاقچیان و عدم آگاهی مردم از ارزش این آثار باعث نابودی این تاریخ پر ارزش و با عظمت شده است. به طور نمونه فیلمی منتشر شده که چند نیروی پولیس بزرگترین مناره آجری جهان را مورد هدف گیری قرار می دهند تا ببینند کدامیک نشانه گیری دقیق تری دارند.

این عدم آگاهی نه تنها در سطح مردم بلکه در سطح مسئولین نیز وجود دارد. امروز متاسفانه حفاری های غیر مجاز در بسیاری از مناطق کشور به چشم می خورد که قاچاقیان اشیاء عتیقه به راحتی میراث باستانی و فرهنگی کشور را که به جاي مانده از اسکندر مقدوني،‌ اعراب و چنگيزخان مغول و ... می باشد به راحتی از مرزها خارج می نمایند و هیچ ارگان یا نهاد خاصی مسئولیت مبارزه جدی با این قاچاقچیان را بر عهده نمیگیرد.

طوری که جناب مخدوم رهین وزیر اطلاعات و فرهنگ افغانستان دو هفته قبل اعلام کرد یک هزار و دو صد بنای تاریخی کشور در معرض نابودی قرار دارند و اگر جامعه جهانی و حکومت اقدام نکنند، ما شاهد نابودی بخشی از دست آورد های تاریخی ملت خود که در عین حال جز میراث فرهنگی جهان است، خواهیم بود.

این از آمار میراثی که در حال نابودی است. اما آثاری که کشف شده نیز در معرض خطر قرار دارند. با هزار تاسف باید بگوییم تدابير امنيتي موزیم کابل نیز ضعيف است و سیستم امنیتی ، نحوه تهویه و گردش هوا، اعلان حریق و دزدگیر آن احتیاج به مرمت دارد و جای بسی سوال است که چرا مقامات دولتی تا کنون سرمایه لازم را برای این امر مهم هزینه ننموده اند.

واقعا اگر دولتمردان و مسئولین کشور آنقدر که به چوکی و ریاست چسبیده اند، کمی هم به فکر تاریخ و فرهنگ افغانستان بودند و از سرمایه های ملی و مردمی کشور آگاهی داشتند، به آسانی میتوانستند افغانستان را به یک کشوری آباد و مستقل تبدیل نمایند. اما افسوس که کسانی در راس امور قرار دارند که تن پروری و آسوده طلبی جز خصوصیات بارزشان است.
afg بازدید : 272 شنبه 08 مهر 1391 نظرات (0)

مجسمه کاپیتان اسبق تیم ملی فوتبال فرانسه در فینال جام جهانی ۲۰۰۶ آلمان به هنگام زدن ضربه سر به صورت مارکو ماتراتزی به عنوان اثری هنری در نمایشگاه پاریس در معرض دید عموم قرار می گیرد.

۶ سال پیش زین الدین زیدان در اواخر بازی نهایی جام جهانی ۲۰۰۶ آلمان با مدافع تیم ملی ایتالیا درگیر شد.

دشنام های زننده و زشت ماتراتزی به زیدان با عکس العمل تند کاپیتان فرانسه همراه شد و یک پیکرتراش مصری بنام عبدل عبدالصمد اقدام به ساخت مجسمه ای از آن حرکت کرد و آن را در نمایشگاه هنر و فرهنگ ژرژ پمپدو پاریس در معرض نمایش گذاشت.

این مجسمه که جنس آن از برنز است، ۵ متر ارتفاع دارد و به «ضربه سر» نامگذاری شده و از چهارشنبه آینده تا ابتدای ژانویه سال ۲۰۱۲ در معرض دید بازدیدکنندگان این مرکز فرهنگی قرار خواهد گرفت. این مجسمه بزرگ در حالی از درگیری دو بازیکن فوق ساخته شده که قبلا نمونه کوچکی از آن در موزه شهر نیویورک به نمایش درآمد.

در پایان آن جدال ایتالیا که توسط مارچلو لیپی هدایت می شد، با پیروزی در ضربات پنالتی قهرمان جام جهانی ۲۰۰۶ شد

afg بازدید : 647 چهارشنبه 05 مهر 1391 نظرات (0)
گوهر شاد بیگم ، یکی از زنان نامور کشور ما بوده، سال تولد او به طور دقیق معلوم نیست. وی دختر امیر غیاث الدین، سردار و صاحب قبیله ترخانیان بود. میگویند که میان قبیله ترخانیان و تیموریان یک سلسله بدبینی های خانواده گی موجود بود.
afg بازدید : 253 چهارشنبه 05 مهر 1391 نظرات (0)
او در کابل متولد گردیده است، پدرش در عصر شاه امان الله اعدام گردید. در دوران حبیب الله کلکانی در پست هائی کار کرد

و پس از سقوط وی به تاشکند تبعید شد. پس از مدتی به هرات بر گشت. در سال 1944، خلیلی و تمام اعضای فامیلش به اتهام دست داشتن در اغتشاش قوم صافی زندانی و سپس به قندهار تبعید گردیدولی بعد ها به کابل آمد. در سال 1948 در دانشگاه کابل استاد بود. در سال 1951 وزیر اطلاعات و کلتور مقرر شد.

در سال 1965 وی به پارلمان انتخاب گردید. در بین سالهای 1969تا 1978 بحیث سفیر در عربستان

سعودی و عراق ایفای وظیفه می نمود. پس از کود تای ثور، کشور را ترک گفت ودر سال 1987 در پاکستان وفات نمود. وی در ابتدا شاعر در باری بود ولی بمرور زمان این شیوة وی تغیر کرد. در

دوران هجرت اشعار زیادی در وصف وطن و جهاد نوشته است که بسیار دوست داشتی است. وی در شعر دری استاد توا نا است
afg بازدید : 370 یکشنبه 26 شهریور 1391 نظرات (0)
افغانستان، کشوری که کمتر سیاستگری را می شود یافت که مردم در موردش در زمان حیات و یا بعد از مرگ اش توافق نظر داشته باشند. فرمانده مسعود نیز از این اصل مستثنی نیست اما سه دوره زندگی مسعود، وی را بیشتر به یک فرد کارکشته در تاریخ نبرد افغانستان مبدل نمود و برخی هم هستند که او را عامل جنگ های داخلی دهه 70خورشیدی می دانند.
سرانجام مسعود در 9 سپتامبر 2001، دو روز قبل از حادثه ی 11 سپتامبر توسط دو فرد عرب تبار ترور شد.

انگیزه جهاد در میان مردم چه بود؟
سید حسین عالمی بلخی سخنگوی ایتلاف هشت گانه پیشین و نماینده مردم در مجلس نمایندگان، در برنامه به روایتی دیگر گفت: انگیزه مردم برای آغاز جهاد بر می گردد به گذشته ها، آغاز جهاد قبل از تجاوز عساکر شوروی، در کشور ما آغاز شد و کشمکش ها و مبارزات سیاسی که در دهه دموکراسی و بعد از او در زمان سردار محمد داوود خان در بین مبارزان سیاسی با طرز تفکرات مختلف وجود داشت که بخشی چپی و بعضی طرز تفکر اسلامی و دینی وجود داشته باشند و بخش هایی هم اندیشه های دیگری با خود حمل می کردند و مردم در اثر فعل انفعالات دموکرات ها و مجاهد، این دو را بخوبی شناخته بودند، لذا بعد از کودتای 7ثور که حزب دموکرات خلق افغانستان به قدرت رسید انتباهی را که مبارزین مسلح داشتند این بود که حاکمیت حزب دموکراتیک خلق افغانستان، نتیجه قطعی را که همراه خود دارد این است که مبارزات آنها در برابر ارزش های دینی و خدا است، مردم نتیجه گرفتند تا در برابر اینها باید ایستادگی کنند.
در ابتدا مردم تنها انگیزه های دینی و اسلامی داشتند با حضور قوت های اتحاد جماهیر شوروی در کشور انگیزه های دفاع از سرزمین اسلامی و استقلال وطن و ایستادگی در برابر تجاوز مسلحانه و نظامی اضافه شد بر عامل اولی و یک مقاومت و بسیج مردمی را در بین مردم بوجود آورد و این اتحاد باعث شد تا بلاخره اتحاد جماهیر شوروی را شکست دهند.
عدم آگاهی سیاسی در میان مجاهدین، تغییر جبهه چریکی جنگ به جبهه رویارویی، هماهنگ نبودن جبهات قبل از سقوط حکومت داکتر نجیب الله ، پایان حکومت داکتر نجیب الله بگونه غیر طبیعی، اختلاف داخلی میان مجاهدین و دست کشیدن حامیان خارجی از مجاهدین افغان باعث شد تا جنگ دوره هفتاد بیشتر در کابل شعله دور شود.

آیا واقعا چنین بود؟
آقای عالمی بلخی گفت: به باور من عوامل ریشه دارتری هم وجود داشت و با این عامل که رها کردن حامیان مجاهدین وضعیت جهاد را خراب کرد موافق نیستم. عامل ریشه دارتر این است که، توافق اساسی بین آمریکا و اتحاد شوروی در نتیجه 11 دور مذاکرات در ژنوا بوجود آمده بود و در آغازین زمان های تجاوز اتحاد شوروی در افغانستان بعد از اینکه به این نتیجه رسیدند که در افغانستان نمی توانند موفقیت داشته باشند درخواست مذاکره سیاسی را کردند که 11 دور طول کشید که در یازدهمین نشست، با ضمانت آمریکا و اتحاد شوروی موافقت نامه ای بین افغانستان و دولت وقت پاکستان امضاء شد که مطابق با آن موافقت نامه در یک جدول زمانبندی معین، نیروهای اتحاد شوروی افغانستان را ترک کنند و بعد از آن یک ایتلافی در افغانستان بوجود می آمد که آن حکومت ایتلافی دارای سه زیر مجموعه بود.
1.مجموعه نیروهای وابسته به اتحاد جماهیر شوروی که بقایای تجاوز بودند به رهبری داکتر نجیب الله.
2.مجموعه مجاهدین اعم از مجاهدین 7 گانه و 8 گانه که در دو کشور همسایه ما قرار داشتند.
3.بخشی از تکنوکرات ها که آنها را می شود نماینده های طرز تفکر جوامع غربی دانست.
یک حکومت سه ضلعی باید بوجود می آمد که این موضوع از طرف مجاهدین مورد قبول واقع نشد و پاسخ منفی دادند و در نتیجه پاسخ منفی مجاهدین، در برابر این موضع سبب شد تا یک اجماع جهانی بوجود بیاید که مانع تشکیل حکومت اسلامی توسط مجاهدین شود و آن برنامه شکل نمی گرفت مگر از طریق جنگ های داخلی که باید در داخل کشور طراحی و سازماندهی می شد.

وی افزود : به نظر من عامل اصلی اجماع جهانی برای ایجاد یک بحران و جنگ در افغانستان برای جلوگیری از تشکیل یک دولت اسلامی بود و نکته دیگر اینکه من با این نظریه که حامیان جهاد مجاهدین را ترک کردند موافق نیستم.
شما ببینید وقتی در 8 ثور دولت داکتر نجیب الله سقوط کرد در 15 جوزا همان سال، خبری از رادیوی BBC منتشر شد که گفت 450 نفر کماندوی آمریکایی در جنگل های شمال پاکستان وارد شدند و ناپدید شدند و معلوم نیست آنها چه برنامه ای دارند و از آنجا به کدام سمت می روند؟
دقیقا همان کماندوها در آنجا افرادی را تربیت کردند که یک سال و نیم بعد به نام طالب به افغانستان وارد شدند. مصاحبه ی بی نظیر بوتو، نخست وزیر وقت پاکستان را همه به یاد دارند که وقتی یک ژورنالیسم بطورعصبانیت از او پرسید که چرا شما از طالبان حمایت می کنید؟ گفت: کار ما نیست و یک دولت غربی اروپایی طرح داد، دولت دیگر قدرتمند غربی، آموزش را به عهده گرفت و کشورهای عربی تمویل اش را بر عهده گرفتند و افغانستانی ها صرفا وظیفه داشتند تا سرزمین خود را در اختیار آنها قرار دهند.
بنابر این اختلافات مجاهدین در اثر ضعف های داخلی خودشان هم بود و این توطئه هم از بیرون وجود داشت و اگر ظرف خالی داخلی رهبران جهاد نمی بود آنها نمی توانستند این توطئه را در افغانستان پیاده کنند. عامل اصلی اجماع جهانی، برای دوام بحران در افغانستان بود.

ما از سه دهه جهاد در افغانستان چه آموخته ایم و در حال حاضر به چه چیزی نیاز داریم؟
ما از مجموع این سه دهه باید چیزهایی را آموخته باشیم و در مجموع نقاطی را باید مورد توجه قرار دهیم تا نتایج مثبتی بگیریم. چند مساله وجود دارد مساله ،
1.بحث ارزش محوری است هر زمانی که مردم و مجاهدین توجه به ارزش ها داشتند و معتقد بودند که برای خدا و ارزش های دینی جهاد می کنند ارزش های زیادی به دست آوردند و پیروز می شدند.
2.بحث وحدت مردم افغانستان است، ما در زمان قبل از حضور اتحاد جماهیر شوروی در افغانستان، دوره جهاد را داشتیم و در این دو دوره یک وحدت شکست ناپذیر را مشاهده می کنیم بعد از خروج نیروهای شوروی از افغانستان در زمان داکتر نجیب الله وقتی ما می بینیم دیدگاه های مختلف مطرح می شود که بالاخره در آنجا خیزش هایی هم بوجود می آید.

چطور احمدشاه مسعود شهید، توانست همه را دور هم جمع کند؟
آقای بلخی در پایان افزود: احمدشاه مسعود در جمعی از فرماندهان گفته بود ما جنگ را برای نابودی طالبان انجام نمی دهیم بلکه عنوان جنگ ما مقاومت است نه جهاد. ما مقاومت می کنیم که اگر دشمن تمامیت خواست و همه را می خواست نابود کند ما آنقدر مقاومت کنیم که آنها به این نتیجه برسند که ما نابودشدنی نیستیم و با ما راه زندگی مسالمت آمیز را پیش بگیرند. با این طرز فکر سردار شهید، همه را دور خود جمع کرده بود.
درباره ما
کابل تی کا برای هر افغان خبری آموزشی سرگرمی تفریحی دوستی
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    مردم افغانستان به ویژه جوانان در انتخابات ۲۰۱۴ شرکت می کنند زیرا این انتخابات تغییر مشروع را در کشور به رقم خواهد زد؟
    ارتباط با ما

    http://prance217.rozup.ir/Documents/1.png

    http://prance217.rozup.ir/Documents/2.png


    شما نیز نویسنده سایت ما باشید

    افغانستان





    آمار سایت
  • کل مطالب : 1271
  • کل نظرات : 91
  • افراد آنلاین : 27
  • تعداد اعضا : 15
  • آی پی امروز : 75
  • آی پی دیروز : 133
  • بازدید امروز : 114
  • باردید دیروز : 640
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 1,455
  • بازدید ماه : 1,455
  • بازدید سال : 86,354
  • بازدید کلی : 939,640
  • من یک افغانی ام
    من یک افغانی ام
    وطنم در پی جنگ
    مردمم سر گردان
    دل من پر درد است
    قلمم سر گردان
    دل من غمگین است
    با دلم می جنگم
    غصه ها لبریزند
    عشق من جاویدان
    بر لب من خنده
    خنده ام از درد است
    درد هایم پنهان
    باز هم می خندم

    آری

    من یک افغانی ام
    روز ها در پی نان
    در پی کار حلال
    خسته از کشتن و مرگ
    در پی آرامش
    حرف گقتن بسیار
    تلخ و شیرین بسیار
    دل من خسته است
    راه رفتن بسیار . . .

    آری من یک افغانیم