تنها اتاقی همیشه مرتبه و همه چیز سر جاش می مونه، که توش زندگی نکنی
اگه زندگیت گاهی آشفته میشه و هیچی سر جاش نیست، بدون هنوز زندهای
اما اگه همیشه همه چی آرومه و تو چقدر خوشحالیه فکری برای خودت بکن
هر چه بیشتر احساس تنهایی کنی، احتمال شروع یک رابطه احمقانه بیشتر میشه
حاصل عشق مترسک به کلاغ، مرگ یک مزرعه بود
آسمان فرصت پرواز بلندی است.
قصه این است چه اندازه کبوتر باشی
گفتم: ای جنگل پیر تازگی ها چه خبر؟
پوزخندی زد و گفت: هیچ، کابوس تبر
گفت: چند سال داری؟
گفتم: روزهای تکراری زندگیم را که خط بزنم، کودکی چند سالهام
گاهی با دویدن برای رسیدن به کسی، دیگر نفسی برای ماندن در کنار او باقی نخواهد ماند
دیوانگی یعنی ادامه دادن همان رفتار و مسیر همیشگی و انتظار نتیجه متفاوت داشتن
شرط دل دادن دل گرفتن است، و گرنه یکی بی دل میشود و دیگری دو دل
پروانه گاهی فراموش می کند که زمانی کرم بوده است و کرم نمی داند که روزی به پروانهای زیبا بدل خواهد شد
فراموشی و نادانی مشکل امروز ماست
روزانه هزاران انسان به دنیا میآیند
اما انسانیت در حال انقراض است
وقتی آدما میگن بارون رو دوست داریم ولی تا بارون میاد چتر باز میکنن
وقتی میگن پرنده رو دوست داریم ولی تو قفس نگهش میدارن
باید از دوست داشتن آدما ترسید
اگر کاسبی نیست که دوست بفروشد
در عوض آنقدر دوستان کاسب هستند که تو را به پشیزی بفروشند
حرف هایم را تعبیر میکردی... سکوتم را تفسیر... دیروزم را فراموش... فردایم را پیشگوئی...
به نبودنم مشکوک بودی... در بودنم مردد... از هیچ گلایه میساختی ...از همه چیز بهانه...
من کجای این نمایش بودم؟
علم فیزیک دروغ میگوید
برای دیدن نیاز به نور نیست، فقط دلیل لازم است
پرواز كن آن گونه كه می خواهی
و گرنه پروازت می دهند آن گونه كه می خواهند
مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب
درباره ما
اطلاعات کاربری
لینک دوستان
آرشیو
نظرسنجی
مردم افغانستان به ویژه جوانان در انتخابات ۲۰۱۴ شرکت می کنند زیرا این انتخابات تغییر مشروع را در کشور به رقم خواهد زد؟
افغانستان
آمار سایت
من یک افغانی ام
من یک افغانی ام
وطنم در پی جنگ
مردمم سر گردان
دل من پر درد است
قلمم سر گردان
دل من غمگین است
با دلم می جنگم
غصه ها لبریزند
عشق من جاویدان
بر لب من خنده
خنده ام از درد است
درد هایم پنهان
باز هم می خندم
آری
من یک افغانی ام
روز ها در پی نان
در پی کار حلال
خسته از کشتن و مرگ
در پی آرامش
حرف گقتن بسیار
تلخ و شیرین بسیار
دل من خسته است
راه رفتن بسیار . . .
آری من یک افغانیم
وطنم در پی جنگ
مردمم سر گردان
دل من پر درد است
قلمم سر گردان
دل من غمگین است
با دلم می جنگم
غصه ها لبریزند
عشق من جاویدان
بر لب من خنده
خنده ام از درد است
درد هایم پنهان
باز هم می خندم
آری
من یک افغانی ام
روز ها در پی نان
در پی کار حلال
خسته از کشتن و مرگ
در پی آرامش
حرف گقتن بسیار
تلخ و شیرین بسیار
دل من خسته است
راه رفتن بسیار . . .
آری من یک افغانیم